امام حسن(ع)؛ سیب خوشبو

موضوعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از نگاه «سیب خوشبو»

حضرت رسول اعظم(ص) فرمودند: ای حسن! تو «سیب خوشبو»، محبوب و برگزیده خالص قلب من هستی...

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۳۱ خرداد ۹۵، ۱۹:۴۰ - بشرا
    افرین

سال هفتم - (دوره ی جدید) - شماره ی شصت و سوم-بها:3 دقیقه

بسم الله

شماره شصت و سوم

مشق شب: شرط اول قدم آن است...
امام حسن(علیه السلام) فرمود:
به‌ درستى‌ که‌ هر کس‌ طالب‌ عبادت‌ باشد، خود را براى‌ آن‌ آراسته‌ و پاک‌ مى‌کند.
تحف‌ العقول، ص236


سر آغاز گفتار نام خداست
که رحمتگر و مهربان خلق راست

مقرر نمودیم با آن کلیم
که سی شب به یک جای وعده نهیم

چو سی شب به پایان رسیدش زمان
فزودیم ده شب دگر هم بر آن

که وعده چهل شب بگردد تمام
چهل شب بمانیم در آن مقام

پس آنگه به هارون بگفتا چنین
تو می باش بر قوم من جانشین

به اصلاح می کوش در این بلاد
مکن پیروی هیچ ز اهل فساد1

***

به نام خداوند بخشایشگر مهربان

و ما با موسی، سی شب وعده گذاشتیم؛ سپس آن را با ده شب [دیگر] تکمیل نمودیم. به این ترتیب، میعاد پروردگارش [با او] چهل شب تمام شد. و موسی به برادرش هارون گفت:«جانشین من در میان قوم ام باش و [آن ها را] اصلاح کن و از روش مفسدان پیروی منما.2

***

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ واعَدنا مُوسی ثَلثینَ لَیلَة وَ أتمَمناها بِعَشرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّه أربَعینَ لَیلَة و قالَ مُوسی لِأخیهِ هارُونَ اخلُفنی فی قَومی وَ أصلِح وَ لا تَتَّبِع سَبیلَ المُفسِدینَ3

***

10 شب اول ذی الحجه؛ بین نماز مغرب و عشا؛ 2رکعت نماز و پس از حمد و سوره، آیه 142 سوره اعراف.

«تا شریک ثواب حاجیان گردد، بدون این که از ثواب آنان چیزی کاسته شود.»4

پی نوشت ها:
1.قرآن مجید، ترجمه منظوم، امید مجد، آیه 142 سوره اعراف
2.قرآن مجید، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، آیه 142 سوره اعراف
3.قرآن مجید، آیه 142 سوره اعراف
4.مفاتیح الجنان، اعمال دهه اول ماه ذی الحجه
5.برای اطلاعات بیش تر اینجا را بخوانید.

۱۰ نظر ۳۰ آبان ۸۸ ، ۰۰:۱۳
حسن میثمی

سال هفتم - (دوره ی جدید) - شماره ی شصت و دوم-بها:4 دقیقه

بسم الله

شماره شصت و دوم

مشق شب:تو و مردم...
امام حسن(علیه السلام) فرمود:
چنان با مردم رفتار نما که ‏دوست دارى با تو رفتار کنند.
از هر معصوم چهل حدیث، ص 114


اگر بخواهیم جوابش را در یک کلمه بگوییم، باید بگوییم: نه! دلیل آن هم این است که انگار از خودمان سئوال کنیم آیا می توان قلمرویی را تحت حاکمیت عده ای تصور کرد که گروه مخالفی نداشته باشد؟

مسلما جمهوری اسلامی در ادامه حیات خود، همیشه و تحت هر شرایطی و با روی کار آمدن هر دولتی، مخالفان و منتقدانی خواهد داشت. البته مسلما مخالفت با انتقاد تفاوت دارد. اما تفاوت موج سبز ایران این است که از این به بعد، مجموعه مخالفان و منتقدان دولت دهم و نظام جمهوری اسلامی تحت لوای پرچمی به نام "موج سبز" یا "راه سبز" گاه گداری خود نمایی خواهند کرد و مخالفت خود را نشان خواهند داد و آن چیزی که خود موج سبز و گروه مخاطبش - که دقیقا معلوم نیست دولت دهم است یا مجموعه حاکمیت - را سر در گم می کند، همین مخلوط شدن مجموعه مخالفان و منتقدان است.

اما آیا شیوه برخورد نیروهای امنیتی با تجمعات خیابانی صحیح است؟ بهتر است درباره شیوه برخورد نیروی انتظامی حرفی نزنم. چون احساس می کنم پلیس یک کشور، مسئولیت برقراری نظم و امنیت آن را به عهده دارد. اما همه حرف، شیوه برخورد مردمانی است که امروز به "لباس شخصی" موسوم اند.

موج سبز باید بداند که وقتی تجمع غیرقانونی می کند و می خواهد اعتراضش را نشان بدهد، باید یک نیروی غیرقانونی را هم تحمل کند: لباس شخصی! جماعتی که به ظاهر حمایت حاکمیت را پشت سر خود دارد؛ اما در باطن فقط و فقط دارد بدون هیچ دستور مشخص و بر اساس آن وظیفه ای که برای خود احساس می کند، از فرصت پیش آمده استفاده می کند و به خیابان می آید و "اغتشاشگر" را گوشمالی می دهد. در مقام این نیستم که بخواهم حق را به "لباس شخصی" ها یا "معترضان" بدهم. فقط می خواستم این حقیقت را بیان کنم که "موج سبز" اگر می خواهد اعتراضی بکند، همیشه باید یک جماعت را به سختی رو به روی خود بداند. این جماعت را نمی توان به راحتی "بسیجی" نامید.

علی ایحال، با علم به مناسب نبودن شیوه های برخورد فیزیکی و فکری نیروهای حامی دولت و حکومت، باید پذیرفت که دیگر نشان دادن اعتراض های موج سبز در خیابان ها و معابر عمومی، تنفر عمومی از آن ها را بالاتر می برد و به نظر می رسد تا جمعیت مذکور، وجهه اجتماعی مناسبی دارد، بهتر است در بستر نظام، شیوه های قانونی اعتراض و کانال های رسانیدن صدای خود به مسئولان را - با لحاظ تمام محدودیت های موجود - طراحی و اجرایی نماید. البته پیش نیاز این موضوع، جداسازی خط منتقدان و مخالفان است. از آن سو هم بدنه حاکمیت باید بخش "مردمی" این اعتراضات را بپذیرد و با مردم آن طور رفتار کند که دوست دارد با او رفتار شود.

دیگر ادامه ندارد!

۱۱ نظر ۲۳ آبان ۸۸ ، ۰۱:۰۱
حسن میثمی

سال هفتم - (دوره ی جدید) - شماره ی شصت و یکم-بها:6 دقیقه

بسم الله

مطالبات موج سبز

مشق شب:تو و مردم...
امام حسن(علیه السلام) فرمود:
چنان با مردم رفتار نما که ‏دوست دارى با تو رفتار کنند.
از هر معصوم چهل حدیث، ص 114


شاید اگر بخواهیم تعریفی جامع و فراگیر از جمعیت موسوم به موج سبز داشته باشیم، بتوانیم مجموعه ایرانیان مخالف محمود احمدی نژاد را به طور عام "موج سبز" بنامیم. اما آیا خواسته های این موج هم در همین حد متوقف شده است و تنها به مخالفت با محمود احمدی نژاد پرداخته است؟ آیا اگر تعریف خود را کمی گسترده تر کنیم، معنای موج سبز مختل نخواهد شد؟

اگر این فرض را بپذیریم که میرحسین موسوی فرد نخست جریان سبز باشد، باید بررسی های خود را از قبل از انتخابات آغاز کنیم. از زمانی که میرحسین موسوی با شعار احیای اندیشه های ناب بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، حضور رسمی خود را در انتخابات دهم اعلام کرد و به صورت رسمی کاندیدای انتخابات دهم شد. در آن هنگام موسوی اعلام کرد که آغوشش را برای پذیرش تمامی گروه ها باز گذاشته است و هیچ کس را از دایره محبوبان خود بیرون نمی کند. همان جا بود که چراغ سبزهای آقای سبز، نشان داد که دامنه موج سبز می تواند از ربع پهلوی آغاز شود و تا برخی چهره های پایبند به اصول انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ادامه داشته باشد.

همان جا بود که موسوی تمامی کسانی را که در 30 سال عمر جمهوری اسلامی -به هر نحو؛ حق یا ناحق- ضربه و زخمی از این نظام خورده بودند را پشت خود به صف کرد و آنان را دوباره مطرح نمود. در این برهه، دامنه حامیان موسوی از مخالفت با احمدی نژاد بالاتر رفت و حتی مخالفان و معاندان نظام اسلامی نیز داعیه دار سهم در انتخابات ریاست جمهوری شدند. به نحوی که حتی شبکه صدای امریکا نیز با حمایت علنی از این کاندیدا، بارها اعلام کرد که بخشی از منافع ما با انتخاب موسوی، تامین خواهد شد. ماجرا از همین جا آغاز می شود.

انتخابات برگزار شد و ادعای تقلب گسترده از سوی میرحسین مطرح شد. مردم برای حمایت از این شخص و نشان دادن اعتراض خود به نتایج انتخابات به خیابان ها آمدند و سعی کردند اعتراض های خود را با حضور در خیابان ها اعلام کنند. اهداف کسانی که به خیابان ها آمده بودند مختلف بود.

یکی آمده بود ریشه نظام جمهوری اسلامی را از جا بکند. دیگری بر این باور بود که جمهوریت نظام در حال از بین رفتن است و باید جلوی کودتا را گرفت. آن یکی تنها مشکل اش سیدعلی حسینی خامنه ای بود و به خاطر آن به خیابان آمده بود. بعضی فقط به حمایت از میرحسین موسوی و به تبعیت از دستور او راهپیمایی کردند. برخی هم نه مشکلی با نظام داشتند و نه رهبری. فقط می خواستند اعتراض خود را به محمود احمدی نژاد برسانند.

حالا کلاه تان را قاضی کنید و ببینید جمعیتی با این واریانس تفکر، چه مطالباتی می تواند داشته باشد؟ این را می پذیریم که میرحسین موسوی در 14 بیانیه خود به اصول قانون اساسی دائما تاکید کرده است. اما هواداران او نیز این وفاداری را ثابت کرده اند؟ آیا شعار "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" یا "نه شرقی، نه غربی، جمهوری ایرانی" و حتی "بسیجی واقعی همت بود و باکری" با مطالبات اصلی موج سبز سازگار است؟ میرحسین موسوی چگونه می تواند تجمیع "جمهوری اسلامی" و مخالفان "جمهوری اسلامی" را انجام دهد؟ آیا منطقی است کسانی که با اصل جمهوری اسلامی در سال های گذشته مخالف بوده اند، به یکباره تغییر موضع دهند و برای از دست رفتن جمهوریت نظام، سینه چاک کنند؟

با مواضع شخص میرحسین موسوی کاری نداریم. اما آیا هنوز می توان ادعا کرد جریانی که به نام او در خیابان ها پهن شده است و -به درست یا غلط- با خشونت سرکوب می شود، توسط او رهبری می شود؟ نظرات شخص موسوی تا چه حد در این راهپیمایی ها و خیابان گردی ها تامین می شود؟

با این تفاسیر، آیا می توان ادعا کرد که "موج سبز" که این روزها توسط مرد مثلا سبز ایران، نهضت سبز تلقی می شود و نهضت برخاسته از ملت ایران نامگذاری شده است، یک نیاز واحد را می طلبد و بر آن پافشاری می کند؟ آیا می توان پذیرفت که جوانی که همت و باکری را تا چند ماه پیش، خشونت طلب و بی ترمز خطاب می کرد، حالا آن ها را سرلوحه کارهای خود قرار دهد؟

با احترام به تمام کسانی که دغدغه شان پربار شدن شجره طیبه جمهوری مقدس اسلامی است و سبز هم هستند، آیا شما باور نمی کنید که موج سبز دیگر، سبز نیست؟

ادامه دارد...

موضوع قسمت بعد:
*آیا موج سبز تمام می شود؟


و... آن ها: لطف کردید اگر زحمت چند کلیک را کشیدید و کامنت گذاشتید.

۱۶ نظر ۱۶ آبان ۸۸ ، ۰۱:۲۱
حسن میثمی

سال هفتم - (دوره ی جدید) - شماره ی شصتم-بها:3 دقیقه

بسم الله

یک نگاهک تحلیلی به پس از انتخابات/1:

موج سبز از کجا رویید؟

مشق شب:تو و مردم...
امام حسن(علیه السلام) فرمود:
چنان با مردم رفتار نما که ‏دوست دارى با تو رفتار کنند.
از هر معصوم چهل حدیث، ص 114


پیدا کردن این که اصالتا موجی که امروز به نام "موج سبز" معروف شده است، از کجا پیدا شده است، نباید کار بسیار سختی باشد. سرنخ این موج نه در رسانه های بیگانه می توان یافت و نه در دسیسه های خارج علیه داخل.

پی ماجرایی مانند موج سبز را وقتی می گیریم، می رسیم به آن روزی که گشت های ارشاد - بنا به سلیقه خودشان - جلوی مصادیق تبرج و بدحجابی و پوشش نامناسب را - به بدترین وجه ممکن - می گرفتند.
می رسیم به آن روزهایی که بخشنامه های رسانه ملی یک به یک می رسید که "انتقاد" از دولت عواقب بدی را به دنبال خواهد داشت. می رسیم به آن روزی که سوپاپ های اطمینانی همچون شرق، هم میهن، شهروند امروز و امثال آن تخته شدند و شبکه های رادیو و تلویزیون به حمد و ثنای دولت نهم پرداختند.
می رسیم به آن روزهایی که مرز نقد و تخریب در ادبیات سیاسی ما گم شد و هر آن کس هم که نقد دلسوزانه می کرد، برچسب تخریب می خورد و به کناری می رفت.
می رسیم به آن روزهایی که علی رغم توضیح دلایل حمایت خاص مقام معظم رهبری از دولت نهم توسط خود ایشان، رسانه های احمقی مانند کیهان، فارس و رجا و بلندگوهای مریضی همچون اعتماد و اعتمادملی نگذاشتند این خط افتراق رهبری و رییس جمهوری به خوبی مشخص شود و منتقدان احمدی نژاد، منتقدان رهبری شدند و باقی ماجرا.

نطفه های موج منتقد جدی دولت در همین روزها منعقد شد. بعد از آن هم فردی مانند میرحسین موسوی آمد و این موج را باغبانی کرد. مرد سبز ایران در آستانه انتخابات سعی کرد شرایط را طوری جلوه دهد که انگار دولت نهم کشور را به ورطه سقوط کشانده است. در حالی که با قبول شرایط نامساعد کشور، نمی توان این طور برداشت کرد که سیاست های محمود احمدی نژاد می رفت تا کشور را منفجر کند! موسوی سعی کرد تمام آتش های زیر خاکستر مردم علیه شخص محمود احمدی نژاد را به نحوی شعله ور کند و به آن ها این طور بقبولاند که تمامی مردم ایران با شما یک صدایند و احمدی نژاد را نمی خواهند.

در همین سخنرانی های موسوی بود که موج سبز پروار شد و با کلمه کلمه های "کلمه" و "قلم نیوز"، تنفر حامیان میرحسین از محمود نهم بیش از پیش می شد. همین تنفرهای افراطی بود که نگاه ها را نسبت به همه چیز کثیف کرد و 13 میلیون حامی مهندس را به فضایی برد که "طبق آمار واصله، پیروز قطعی در انتخابات 22 خرداد، بنده هستم!"

همین تنفرها، همین توهم ها و همین اطمینان ها به "احمدی بای بای" باعث شد که موج سبز - و به خصوص جوانان حامی مهندس - هر گونه احتمال پیروزی محمود احمدی نژاد را در انتخاب دهم ملت ایران نزدیک به صفر بداند.

ادامه دارد...

موضوع قسمت بعد:
*مطالبات موج سبز چیست؟ یا موج سبزی ها چه می خواهند؟


و... آن ها: لطف کردید اگر زحمت چند کلیک را کشیدید و کامنت گذاشتید.

۲۲ نظر ۰۲ آبان ۸۸ ، ۰۱:۰۶
حسن میثمی

سال هفتم - (دوره ی جدید) - شماره ی پنجاه و نهم-بها:1 دقیقه

بسم الله

عید آمد

نعل سمندش از خاک بر شده تا افلاک...

مشق شب:خوشا آنان که...
امام حسن(علیه السلام) فرمود:
رسول‌ خدا(ص)فرمود:محبت‌ و دوستى‌ ما اهل‌ بیت‌ را اختیار کنید،چون‌ هر کس خدا را در حالى‌ ملاقات‌ کند که‌ ما اهل‌ بیت‌ را دوست‌ داشته‌ باشد،با شفاعت‌ ما وارد بهشت‌ مى‌شود.
محاسن،ص۶۱


از معراج آمد. ده رکعت نماز آورد برای امتش. تا قبل از تولد حسن نمازهای پنج گانه همه دو رکعتی بود. اما، او و برادرش که متولد شدند، پیامبر به دستور خدا هفت رکعت دیگر اضافه کرد. به شکرانه این نعمت.

*چهارده خورشید، یک آفتاب/ج4(آفتاب غریب)/مریم کریمی


و... آن ها: لطف کردید اگر زحمت چند کلیک را کشیدید و کامنت گذاشتید...

وبلاگ بی سایه بان - وبلاگ خیس باران - وبلاگ چل نامه - علیرضا - gandolf - وبلاگ خودکار آبی - وبلاگ یه منتظر - وبلاگ یک نفر طلبه - وبلاگ بچه های آسمان - وبلاگ بادبادک باز - وبلاگ ما باید با هم حرف بزنیم - وبلاگ شهری در آسمان - منتظر

۲۶ نظر ۱۳ شهریور ۸۸ ، ۱۵:۳۵
حسن میثمی

سال هفتم - (دوره ی جدید) - شماره ی پنجاه و هشتم-بها:1 دقیقه

بسم الله

ساقیا آمدن عید مبارک بادت...

سرشار از خدا

مشق شب:مسابقه ای از جنس خدا...
امام حسن(علیه السلام) فرمود:
به‌ درستى‌ که‌ خداوند ماه‌ رمضان‌ را میدان‌ مسابقه‌ خلق‌ خود ساخته‌ تا به‌ وسیله‌ طاعتش‌ به‌ رضاى‌ او سبقت‌ گیرند.
تحف‌ العقول، ص239

نزدیک خط پایان که شد، با خودش یک حساب سرانگشتی کرد. دید تازه دور اول است. تمام عضلاتش پر از انرژی بود. دیدن آن هایی که دورهای هزارم شان را هم تمام کرده اند، حسابی به او روحیه می داد.

در پیست مسابقه، باران که می بارید، سر تا پای وجودش از امید خیس شده بود. گاه می دوید، گاه پرواز می کرد. به آسمان نگاه می کرد و از روی موانع می پرید.

باران که می بارید، سر تا پای وجودش از خدا پر شده بود. تازه دور اول بود. پر از انرژی...


و... آن ها: از تمامی دوستانی که در این مدت از نبودنمان خوشحال بودند و کلی حال می کردند، برای بازگشت مان عذرخواهی می کنیم. باید تحمل کنید دیگر!

۱۷ نظر ۳۱ مرداد ۸۸ ، ۰۶:۰۰
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی پنجاه و هفتم-بها:3 دقیقه

بسم الله

تخریب کردن چه آسان...

به مثابه خوردن یک لیوان آب

مشق شب:مواظب زبانمان نیستیم...

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

از بهره‌ زبانت‌ همان‌ مقدار براى‌ تو کفایت‌ مى‌کند که‌ راه‌ هدایتت‌ را از گمراهى‌ روشن‌ کند.

بحار الانوار ، ج78 ، ص114

مدت ها بود که می خواستم این نوشته را منتشر کنم. اما از آن جایی که بیم "حدیث نفس" شدن می رفت، در انتشار آن مردد بودم. تا این که هر روز اخبارهای مختلف انتخاباتی و دیگر اخبار داخلی را شنیدم و حداقل برای روشن تر شدن افکار خوانندگان این جا، برای انتشار این دست نوشته دلایل نسبتا محکم تری پیدا کردم. از شما خواهشمندم بخش اول را فقط به عنوان یک نمونه مثال قبول کنید و خیلی پی اش را نگیرید. مقصود بخش سوم است.

برداشت نخست: از آن هاست که بر ماست
از زمانی که کار وبلاگ نیوز را آغاز شد حدود 6 ماه می گذرد. اما در این 6 ماه حرف هایی درباره این سایت کوچک بی خطر شنیده ام که حداقل خودم که از زیر و بم خط و ربط این سایت مطلعم، جز شاخ های روی سرم، هیچ نتیجه ای را در بر ندارد. ابتدا با انتشار مطلبی این سایت را از آن خبرگزاری فارس و بخش دولتی دانست. (+) بعد از آن دیگری وبلاگ نیوز را متعلق به جریان تندروی حوزه علمیه قم قلمداد کرد. بار دیگر فرد دیگری ما را منتسب به سپاه و البته یکی از مجامع وبلاگی دانست و در آخرین شایعه، وبلاگ نیوز محصول یکی دیگر از مجامع وبلاگی شد! تا این جای کار این 4 شایعه ای را که هر کدام از پراکنده کنندگان آن برای حرف هایشان -مثلا- دلایل قانع کننده ای داشتند را داشته باشید.

برداشت دوم: از ماست که بر آن هاست
شاید این حرف ها برایتان خیلی جذاب نباشد. مسلما هم نمی خواستم این خزعبلات را در هم ببافم. اما این شایعات برای -حداقل- من که از تمامی روابط وبلاگ نیوز -روابطی که با هیچ کجا ندارد!- مطلعم، این حرف ها جز یک درس خیلی بزرگ هیچ نداشت. درسی که باعث شد خیلی از رفتارهایم تغییر کند.

برداشت سوم: از ماست که بر ماست
یک حساب سرانگشتی هم که بکنی، می بینی برای یک سایت کوچک تازه کار که به راحتی می شود این قدر حرف درآورد، برای یک فرد در مقیاس رییس و وزیر و وکیل چقدر راحت تر می توان شایعه و خزعبل بافت. اتفاق عظما روزی به وقوع می پیوندد که فرد شایعه کننده یک رسانه هم در دست داشته باشد. آن وقت دیدن این که یک شایعه اساسا دروغ چقدر زندگی انسان ها را تغییر می دهد و مسیر آن ها را منحرف می کند سخت است. حالا هر چه هم بیایی و تکذیب کنی که آن چه شایعه شده است صحت ندارد، اما شایعه شده است و تو هم در این شایعه از دست رفته ای.

برداشت چهارم: از خداست...
و پس از دیدن درماندگی بندگانش توسط بندگانش، چه حالی می شود؟


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند. پاسخ های نظراتتان در زیر هر نظر درج شده است.

وبلاگ امضا 82 -- وبلاگ گلچهره -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- ناشناس -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ آشنایی با پدر زمان -- وبلاگ بادبادک باز -- پناه -- وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ لیوان خالی -- فرزاد -- وبلاگ تلکس -- وبلاگ ساعت شنی -- وبلاگ برای همیشه -- عمه بزرگه -- وبلاگ دست نوشته های یک کج و معوج سرخورده -- وبلاگ صلیب نقره ای -- وبلاگ راه سخت -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ رنگ صداقت -- وبلاگ مرصاد -- وبلاگ راه آسمانی

۲۳ نظر ۱۹ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۶:۰۲
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی پنجاه و ششم-بها:6 دقیقه

بسم الله

آیا مسدود کردن سایت ها و وبلاگ ها خوب است؟

در مذمت سلیقه ای بودن قیلطران یا همان مسدودینگ!

مشق شب:مته به خشخاش گذاشتن هم نتایج خوبی ندارد بعضا!

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

به‌ خدا سوگند اگر پرده‌ برگیرند، معلوم‌ مى‌شود که‌ نیکوکار مشغول‌ کار نیک‌ خود است‌ و بدکار گرفتار بدکردارى‌ خود.

تحف‌ العقول‌ ، ص240

موج دوم مسدود کردن سایت ها و وبلاگ ها که به ساحل رسید، ابتدا خیلی توجه ها را جلب نکرد. اما وقتی چند روز گذشت و به چند سایت مورد نیاز همیشگی سر زدیم و دیدیم بر اساس قانون دسترسی مان غیرمجاز است، کم کم احساس کردیم که دمای خونمان از آن چه که باید، بیش تر شده و کمی نگران شده ایم. نگران این که مسدود کردن سایت ها و وبلاگ ها بر اساس چه معیاری صورت می گیرد و اصولا مسدود کردن یک سری سایت و یا وبلاگ به نام اسلام و مسلمین چه تبعاتی می تواند داشته باشد؟

این عمو فیلترباف هم برای خودش جریاناتی دارد در وبلاگستان! از وقتی که موج دوم مسدود کردن سایت ها و وبلاگ ها آغاز شده است، بنده خدا کلی فحش و بد و بیراه نثارش شده و کلی نامه به نشانی خانه اش رسیده است. اما این اعتراضات از کجا نشات می گیرد و حرف حساب معترضان چیست؟ مسلما روی سخن ما با عموفیلترباف مهربان است.

مسلما کم تر کسی است که از بیخ و بن مخالف امر مقدس مسدود کردن سایت های غیراخلاقی باشد. قانونی است که بر اساس مشاهدات عینی و میدانی در اکثر ممالک دنیا اجرایی می شود و برخی سایت ها که دیگر شورش را درمی آورند و قوانین آن مملکت را نقض می کنند دسترسی شان غیرممکن می شود. پس تا به این جا به این موضوع می رسیم که کسی با نفس مسدود کردن سایت ها و وبلاگ ها بر اساس "قانون" هیچ مشکلی ندارد. اما داستان از جایی شروع می شود که به جای واژه زیبای "قانون"، واژه ای نامانوس به نام "سلیقه" جایگزین می شود.

جناب آقای قیلطران! به وبلاگ نویسان فارسی زبان حق بدهید که وقتی در قوانین شما سایت "فرندفید" -که یکی از سایت های وب2 است و فی نفسه هیچ محتوایی ندارد و محتوایش توسط کاربرانش اعم از مسلمان و مسیحی و امثالهم ساخته می شود- مستلزم مسدود است، انتظار نداشته باشید که هیچ کس ندای اعتراضی برنیاورد و همه به به و چه چه کنند. حالا کنار می گذاریم عده وبلاگ هایی را که بدون هیچ گونه مشکل اخلاقی، فقط به دلیل "سلیقه" سیاسی یک دولت زیر تیغ مسدود شدن می رود.

جناب آقای قیلطران! وقتی به نام قانون و بر اساس سلیقه هایتان سایتی را مسدود می کنید که نه مشکل اخلاقی دارد و نه گلدکوئست است و نه جوانان را منحرف می کند، و اسم این سلیقه نسبتا کج تان را "قوانین اسلام" می گذارید، دیگر انتظار نداشته باشید که حتی وبلاگ نویسان -مثلا- ارزشی وبلاگستان ساکت بنشینند و برای مسدود شدن سایت های مورد نیازشان سوت و کف بزنند!

جناب آقای قیلطران! وقتی شما سایت و یا وبلاگی را مسدود می کنید، کاربر این حرف ها سرش نمی شود و به دنبال یک مسدودشکن(!) می افتد. مسلما این مدل سایت ها و یا نرم افزارهایش هم نه در سایت تبیان یافت می شوند و نه در سایت راسخون و امثالهم! آن ها را می توان در سایت هایی یافت که بعضا یک سری لینک های قلقک آمیز هم زیرش کشف می شود. نمی دانم! اما تا جایی که اسلامم قد می دهد از آن به بعد گناهش می رود و زیر برگه شما نوشته می شود. الله اعلم.

جناب آقای قیلطران! مسدود کردن سایت ها و وبلاگ ها -آن هم بر اساس سلیقه- یعنی این که شما بخواهید جلوی یک جریان آب را با یک دستمال کاغذی بگیرید. موفق باشید!

جناب آقای قیلطران! وقتی بر اساس سلیقه ات -یا همان قانون نانوشته- مسدود می کنی و به جایش می نویسی "بر اساس قانون دسترسی به این سایت امکان پذیر نیست" یعنی این که قانون یک کشور اسلامی می گوید که این سایت را نبین. یعنی یک جورهایی داری از طرف اسلام سخن می گویی. پس لطفا آن جمله کذایی را تغییر بده و بگو: بر اساس سلیقه بنده شما نباید این سایت را ببینی! چون اسلام هیچ گاه از این دست احکام سلیقه ای صادر نمی کند.

جناب آقای قیلطران! برای راهی بهشت کردن تمامی انسان های این مرز و بوم خیلی دست و پا نزن! چرا که «به‌ خدا سوگند اگر پرده‌ برگیرند، معلوم‌ مى‌شود که‌ نیکوکار مشغول‌ کار نیک‌ خود است‌ و بدکار گرفتار بدکردارى‌ خود.»

غیر مرتبط:
بازی وبلاگی نامه ای به عموفیلترباف! » وب نامریی (+)
به عموفیلترباف نامه می نویسند! » وبلاگ نیوز (+)


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند. پاسخ های نظراتتان در زیر هر نظر درج شده است.

وبلاگ طعم عسل -- وبلاگ گام آخر -- وبلاگ یاران آسمانی -- وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ یک منتظر -- وبلاگ گلچهره -- وبلاگ سلوک -- وبلاگ بادبادک باز -- وبلاگ ساعت شنی -- وبلاگ عرفه -- وبلاگ ما باید با هم حرف بزنیم -- وبلاگ تردید خاکستری -- وبلاگ کاتب باشی -- وبلاگ لیوان خالی -- وبلاگ ورق پاره های تنهایی -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- وبلاگ صدای عجیب

۳۳ نظر ۲۲ فروردين ۸۸ ، ۰۰:۳۰
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی پنجاه و پنجم-بها:2 دقیقه

بسم الله

آبمان در یک جو می رود؟

از دشمن خونی تا رفیق گرمابه و گلستان

مشق شب:کشور دوست و همنشین ما؛ امریکا!

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

اگر به‌ خاطر نیازى‌ مجبور شدى‌ با مردى‌ دوست‌ و همنشین‌ شوى، پس‌ با کسى‌ دوست‌ شو که‌ وقتى‌ با او همنشینى‌ مى‌کنى، موجب‌ زینت‌ تو باشد و هنگامى‌ که‌ به‌ او خدمتى‌ کردى‌، از تو حمایت‌ کند و هنگامى‌ که‌ از او در خواست‌ کمک‌ کردى، تو را یارى‌ کند و اگر سخنى‌ گفتى، سخن‌ تو را تصدیق‌ کند و اگر حمله‌ کردى، هجوم‌ تو را قوت‌ بخشد و اگر چیزى‌ طلب‌ کردى‌، تو را یارى‌ کند و اگر نقصى‌ از تو آشکار شد، آن‌ را بپوشاند و اگر نیکى‌ از تو دید، آن‌ را به‌ حساب‌ آورد.

بحار الانوار ، ج44 ، ص139

آن قدر در این چند روزه صداوسیمای عزیزمان به ناشیانه ترین وجه سخنان رهبر معظم انقلاب در مشهد مقدس را دستمالی کرد که دیگر حرف زدن درباره اش سخت شده است. قبل و بعد از هر برنامه ای به صورت کاملا تکراری و خسته کننده، شاهد قسمت هایی از سخنرانی های رهبری هستیم. سخنرانی هایی که مهم بود، اما مثل همیشه دیده نشد. در آخرین قسمت این سخنرانی، رهبر معظم انقلاب سکوت بعد از پیام نوروزی رئیس جمهوری ایالات متحده را شکاند و پاسخش را داد. عکس العملی که هنوز ظاهرا صداوسیما را بیدار نکرده است.

شما نیز در برابر خود انتخابی دارید. ایالات متحده مایل است که جمهوری اسلامی ایران بر جایگاه راستین خود در جامعه ی بین الملل قرار بگیرد. شما دارای چنین حقی هستید – اما این حق با مسئولیت های واقعی همراه است و به این جایگاه نه از راه ترور یا به مدد جنگ افزار، بلکه از طریق اقدامات مسالمت آمیز که نشان دهنده ی بزرگی حقیقی ملت و تمدن ایران است می توان دست یافت. و معیار سنجش این بزرگی داشتن توانایی برای ویران کردن نیست، نشان دادن توانایی شما برای ساختن و آفریدن است.

راستش را بخواهید از کل پیام نوروزی آقای رئیس، همین بند را مهم یافتم. بقیه تعارفات معمولی و هندوانه هایی بود که حسین آقا به زیرکی زیر بغل خیلی از ماها گذاشت. قضاوت را هم می گذارم به عهده خودتان. به قول بنده خدایی هر چه جورجی احمق بود، باراک حواسش جمع و زیرک است.

مرتبط:
چرا حق دارم نسبت به پیام نوروزی آقای اوباما خوش بین نباشم؟ (بامدادی) (+)
فیلم پیام نوروزی آقای رئیس (سایت کاخ سفید) (متنی - صوتی - تصویری)
پاسخ رهبر جمهوری اسلامی ایران (خامنه ای دات آی آر) (متنی - صوتی - تصویری)


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند. پاسخ های نظراتتان در زیر هر نظر درج شده است.

وبلاگ آخرین گلبرگ گل یاس -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ مادرستان -- حامد خانی -- ناشناس -- وبلاگ صدای عجیب -- وبلاگ سلوک -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- وبلاگ یک منتظر -- وبلاگ شهری در آسمان -- وبلاگ راه آسمانی -- وبلاگ نجوای دل -- وبلاگ صلیب نقره ای --وبلاگ بادبادک باز

۱۸ نظر ۰۸ فروردين ۸۸ ، ۱۵:۵۳
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی پنجاه و چهارم-بها:1 دقیقه

بسم الله

در اردوی جنوب درک کردم

شنیدن کی بود مانند دیدن؟

مشق شب:خیانت نکن آقای روایت گر!

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

خردمند کسى است که وقتى از او پند خواستند خیانت نکند.

تحف ‏العقول، ص 239

جنگ آن چیزی نیست که راویان جوان جنگ ندیده روایت می کنند؛ علی الظاهر!

در اردوی اخیر "از بلاگ تا پلاک4" هر چیزی را که نفهمیده باشم، این یکی را خوب فهمیدم.


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

به علت ذیغ وقت فرصت آوردن لینک دوستان نبود. به بزرگواری خودتان ببخشید!

۱۵ نظر ۰۲ فروردين ۸۸ ، ۰۹:۳۸
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی پنجاه و سوم-بها:2 دقیقه

بسم الله

تو ظالم نباش!

سلام شهید مظلوم دانشگاه من

مشق شب:آن ها مظلوم اند. ظالم نباش جوان!

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

ظالمى‌ شبیه‌تر از حسود به‌ مظلوم‌ ندیده‌ام‌.

بحار الانوار ، ج‌78 ، ص111

دیگر کم تر کسی است که خبر نداشته باشد. تدفین چند شهید در دانشگاه امیرکبیر در هفته گذشته، تیتر یک خیلی از سایت ها و خبرگزاری ها و وبلاگ ها بود. شهیدهایی که این روزها خودشان خبرساز نیستند، بلکه -برای ما ملت مرده پرست- تابوت هایشان شده پیراهن عثمان!

هر کسی که زبان در دهانش می چرخید و دستش بر قلم می رفت و چفت و چول نبود و می توانست چهار کلام تایپ کند و برای خودش تریبونی داشت، نظری داد.

یکی گفت این چهارپاره استخوان مگر دفن کردن هم می خواهد؟ این ها می خواهند دانشگاه را مال خود کنند.
دیگری می گفت ارزش شهید بیش از این است که در دانشگاه -که احتمالا محل فساد و فحشا است- دفن شود.
بعضی راندند که ما شهدا را دوست داریم، اما با ابزار قرار دادن شهدا برای رسیدن به مقاصد عده ای مخالفیم.
برخی گفتند مگر دانشگاه قبرستان است؟ ما در کلاس هایمان نمی خواهیم روح ببینیم.
گروهی اعتراض کردند که خواست غالب دانشجویان این است که این جا شهید دفن نشود، چرا ما را کشک می کنید؟
گروه دیگری برنامه ریختند که هر صبح زیارت عاشورا بخوانند بر سر مزار شهدا؛ آن هم با بلندگوهای اکوچنگ که صدایش گوش فلک را کر کند.
بخشی اعلام کردند که کتک می زنند هر کس را که مخالفت کنند، زدند.
اما معدود افرادی فقط نگاه کردند و نگاه کردند و نگاه کردند...

حال فرض می کنیم که دستور دهندگان این تدفین از ظالم ترین ظالمان روی کُره ی زمین هستند. فرض دوممان هم این می شود که کار تدفین پیکر شهدا کاری بس عبث و بیهوده بوده است و بس!
به این فرضیات اضافه کنید جوانی را که هم سن تو بوده است و -احتمالا- روزی برای آرامش تو، بدن خود را در برابر گلوله ها سپر کرده است. امروز زبان ندارد. اما خیلی ها از زبانش سخن ها می رانند.

امروز با سنگ قبرهایی مواجهیم که ساکتند و آرام. نشسته اند و نظاره می کنند دعوای جوان با جوان را. کاش لحظه ای تمام پیش فرض های ذهنمان را در این موضوع به نزدیک ترین سطل آشغال دانشگاهمان ودیعه دهیم و با دلی پاک، فقط یک بار به این اجساد آرام -و مسلما مظلوم- سلام کنیم.

فرض کن آن ها میهمان ناخوانده تو هستند. می شود به میهمان بی توجهی کرد؟

پس سلام کن...سلام شهید مظلوم دانشگاه من...!

مرتبط:
پیام مقام معظم رهبری درباره تشییع و خاکسپاری شهدا (+)


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

وبلاگ طعم عسل -- حامد خانی -- د -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ دریچه ای به سوی ملکوت -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ شب نوشته های یک دختر خوابگاهی -- وبلاگ برای همیشه -- ناشناس -- وبلاگ راه آسمانی -- پناه -- وبلاگ بادبادک باز

۲۷ نظر ۱۱ اسفند ۸۷ ، ۰۱:۱۳
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی پنجاه و دوم-بها: گریه

بسم الله

...

...

مشق شب:خدایی دارم که...

هنگام بستری شدن امام حسن(علیه السلام) به ایشان عرض شد:ای پسر پیامبر خدا! در چه حالی هستی؟ فرمود:

خدایى‌ دارم‌ که‌ بر من‌ مسلط است‌ ، و آتش‌ جهنم‌ در پیش‌ روى‌ من‌ است و مرگ‌ مرا مى‌خواند، و حساب‌ آخرت‌ مرا احاطه‌ کرده‌ است، و در قید و بند اعمالم‌ هستم‌. نمى‌توانم‌ آنچه‌ را که‌ دوست‌ دارم‌ به‌ دست‌ آورم‌ و آنچه‌ را دوست‌ ندارم‌ از خود دور کنم.‌ چون‌ انجام‌ امور به‌ دست‌ دیگرى‌ است. اگر بخواهد، مرا عذاب‌ مى‌کند و اگر بخواهد، مرا مى‌بخشد. پس‌ کدام‌ فقیر و محتاجى‌ است‌ که‌ محتاج‌ تر از من‌ باشد؟

بحار الانوار ، ج78 ، ص113

برای بیان غربت، هیچ چیز جز سکوت، گویا نیست. هیچ چیز...

و بقیعی که امشب سبز سبز است از حضور...

>گوش کنید: پادکست وبلاگ بی سایه بان به این مناسبت (+)
>بخوانید: پست ویژه وبلاگ بادبادک باز به این مناسبت (+)


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

وبلاگ طعم عسل -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ گام آخر -- وبلاگ سلوک -- حامد خانی -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- علیرضا -- پناه -- وبلاگ مرصاد -- وبلاگ صلیب نقره ای -- وبلاگ افیون

۱۵ نظر ۰۶ اسفند ۸۷ ، ۰۲:۱۹
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی پنجاه و یکم-بها:3 دقیقه

بسم الله

انقلابمان رسید به سی!

من انقلاب، سی سال دارم!

مشق شب:تفکر؟ تعقل؟ اندیشه؟ نمی شناسم! مرده است انگار!

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

از تفکر و تعقل‌ غافل‌ نشوید. زیرا تفکر حیات‌ بخش‌ قلب‌ آگاه‌ و کلید درهاى‌ حکمت‌ است‌.

بحار الانوار ، ج78 ، ص115

شهرهای دیگر را نمی دانم. اما تهران که این طوری است. انگار کن که به جای مانتوی تنگ، "غر" زدن مد شده است برای ملت. یعنی هر جا بنشینی، برای همرنگ جماعت شدن باید نق بزنی. بگویی که اه اه! این چه آشی است که پختند برایمان. آن وقت جالب این جاست که از آن طرف، تلویزیون را که روشن می کنی اوضاع به نحوی دیگر است. خبر از فتوحات فراوان است و اختراعات و اکتشافاتی که -الحق و الانصاف- اتفاقات بزرگی است. اما بعد از سی سال، چرا این شیرینی ها به کام مردم نمی نشیند؟ مشکل کار کجاست؟

حلقه مفقوده
اختراع داروهای جدید، پیشرفت در صنعت نانو، فناوری های هسته ای و دست آخر پرتاب ماهواره امید. اگر بخواهیم منصفانه بنگریم، می بینیم که این ها اتفاقات کمی نیستند. اما چرا این اختراعات، اکتشافات و پیروزی های مختلف در عرصه علمی و صنعتی به کام مردم -منظورم اهالی تهران است- نمی نشیند؟ چرا وقتی رییس جمهور می گوید بیکاری این قدر کاهش پیدا کرده، کسی خوشحال نمی شود؟ چرا پیشرفت جامعه ما، به چشم نمی آید؟ این چراها جواب دارد. جواب آن هم یک حلقه مفقوده بیش تر نیست. خیلی نمی خواهم کلام را بپیچانم و به اصطلاح طوری بنویسم که شانس نفوذش در خواننده بیش تر شود. فقط می خواهم حلقه مفقوده را بگویم و اظهار کنم که حاضرم در برابر این حرف، ساعت ها بحث کنم.

انقلاب ما از هر نظر که بگویی موفق بوده است. در بخش صنعت، اقتصاد، علم، پژوهش، سیاست و هر بخشی را که دست بگذاری، نسبت به 30 سال گذشته و با در نظر گرفتن محدودیت ها، جهش های قابل ملاحظه ای را می بینیم. اما یک بخش اصلی است که در این سی سال تقریبا به صورت مطلق نادیده گرفته شده است. بخشی که باید این موفقیت ها را تبیین کند و آن ها را به زبان ساده به مردم بفهماند. قرار بود خیلی کلام نپیچد. ساده بگویم: انقلاب ما در بخش فرهنگ -شاه کلید بخش ها- موفقیت چشمگیری نداشته است.

وقتی بخش فرهنگ رشد نکرده باشد، یعنی مملکت صنعت نشر خوبی ندارد. یعنی روزنامه های خوبی چاپ نمی شود، کتاب های خوبی منتشر نمی شوند. یعنی موفقیت ها در حد اخبار ساعت 21 باقی می ماند. تکراری می شود. لوث می شود. گم می شود.
وقتی بخش فرهنگ مغفول مانده باشد، یعنی سینمای کشور تعطیل است. یعنی فیلمی ساخته نمی شود که مردم را بر سر آرمان های خود معتقد و ملتزم کند. یعنی مردم همه چیز را کم کم فراموش می کند. گم می شود.
وقتی بخش فرهنگ فراموش شود، یعنی رسانه کشور جریان ساز نیست. یعنی پزندگان مکتوب، دیداری، شنیداری و آنلاین کشور خوابند. برای همین می افتند در یک دور تسلسل. "غر" می زنند و این غر زدن را به مردم هم منتقل می کنند. گم می شود.
وقتی بخش فرهنگ کم رنگ باشد، تولید فکر در کشور تقریبا به صفر می رسد. فرهنگسراهای کشور نهایتا کلاس خیاطی یاد می دهند و سطح تفکر مردم تنزل پیدا می کند. آن وقت است که مردم تفکرات خود را به جو غالب ترجیح می دهند. گم می شود.
وقتی بخش فرهنگ گم شود، استاد دانشگاه مملکت هم همانند رفتگر سر کوچه سخن می گوید. جریان نمی سازد، مخ تعطیل است. آن وقت دانشجوهایش هم تمام دغدغه هایشان در حد کم ترین مشکلات مملکت متوقف می شود. گم می شود.

بخش فرهنگ -بر خلاف دیگر بخش های کشور- از سی سال گذشته تاکنون حرکت لاک پشتی داشته است. حال که به سی سالگی انقلابمان رسیده ایم، می بینیم کلی دستاورد داریم که به دلیل تعطیل بودن اندیشه ها، این دستاوردها در سطح افزایش خطوط تلفن ثابت و همراه و امثالهم تنزل پیدا می کند. اصل انقلاب مغفول می ماند. گم می شود.

وقتی بخش فرهنگ خاک گرفته باشد...


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ صدای عجیب -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ یکشنبه ها -- وبلاگ بادبادک باز -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- علی ابوالفتحی -- وبلاگ ساعت شنی -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ صلیب نقره ای -- پناه -- حامد خانی -- وبلاگ تردید خاکستری -- وبلاگ سلوک -- وبلاگ کرشمه -- وبلاگ عاشوراییان

۱۶ نظر ۰۳ اسفند ۸۷ ، ۱۱:۵۳
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی پنجاهم-بها:3 دقیقه

بسم الله

محرم در 1430 (3)

کسی نظر دیگری دارد؟

مشق شب:بگذار گناهانت بریزد. دوستشان داشته باش. اما با فکر! با عقل!(3)

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

سوگند به‌ خداوند! هر کس‌ ما را دوست‌ داشته‌ باشد، اگر چه‌ در دورترین‌ نقاط مانند دیلم‌ اسیر باشد، دوستى‌ ما براى‌ او مفید است. همانا محبت‌ ما گناهان‌ فرزندان‌ آدم‌ را از بین‌ مى‌برد، همان طور که‌ باد برگ‌ درختان‌ را مى‌ریزد.

بحار الانوار ، ج44 ، ص‌24

در قسمت اول این سلسله نوشتار، به وجود آسیب های عزاداری اشاره کردیم. قسمت دوم را -به صورت خیلی اجمالی- به ضعف دستگاه ها و متولیان فرهنگ مملکت پرداختیم و حال می خواهیم موضوع را جمع و جور کنیم. به نظر شما در این زمینه وظیفه من دانشجو چیست؟ این قسمت بیش تر بر اساس کامنت های دوستان بزرگوار نوشته شده است. اگر می بینید پیوند بین بندها ضعیف است به بزرگی خودتان ببخشید. جمع بندی است دیگر!

وظیفه ای نداریم؟...داریم!
عده ای از دوستان معتقد بودند که به هیچ وجه دستگاه امام حسین(ع) و عزاداری اباعبدالله متولی ندارد. البته در این که صاحب اصلی عزای حسینی و گردانندگان اصلی این دستگاه خود اهل بیت(ع) هستند هیچ شکی نیست. اما همیشه متولیان دین و مامورین امور حکومتی و دینی در جهت دادن به این حرکت موثر بوده اند. پس چه بهتر است، حال که در حکومتی به نام اسلام نفس می کشیم درباره بهتر عزاداری کردن، و عزاداری که باب میل اباعبدالله باشد بیش تر فکر کنیم. پس وظیفه داریم. اما در حد خودمان.

خودمان، خودمان، خودمان...!
نزد بزرگی بودیم. جوانی تمام ناراحتی هایش را در چهره اش نمودار کرد و با غصه ای مثال زدنی پرسید:«حاجاقا! جامعه مان شده است پر از مشکل. چه کنیم؟»
انتظار داشت اشکی از گوشه چشمان حاجاقا قل بخورد و روی عبایش بیفتد. اما بزرگ اخم هایش را در هم فرو برد و با عصبانیت گفت:«این قدر که غصه جامعه تان را می خورید، غصه مشکلات خودتان را هم می خورید؟ بس است دیگر...به خودتان برسید.»
حالا در این قضیه هم همین جریان است. این قدر به جامعه نرسیم که از خودمان غافل شویم. اولین وظیفه مسلما رسیدگی به نفس است.

در حوزه تخصصی تان کار کنید
این را که می گویم یک جورهایی هم به خودم گیر می دهم. اما اخیرا به جد به این نتیجه رسیده ام. و آن هم این است که این موضوع را در حوزه تخصصی کار و تحصیلتان بیاورید و گسترش اش بدهید. اگر دانشجو هستید، در دانشگاه تان فعالیت کنید. اگر روزنامه نگارید، از کلیشه خارج شوید و این موضوع را بازنگری کنید و الی آخر.

با یک گل بهار نمی شود
دوست خوبم "همه کس" حرف خوبی را زد. گفت:«اصلا نمی توان تصور کرد که در ۱۰ شب انواع مردم در مجالس حاضر شوند و خطیب ماحصل عمر تحقیق خود را به صورت فشرده به خورد مخاطب دهد و مخاطب هم یک مومن کامل و عالم از مجلس خارج شود. پس اگر مشکلی دارد در هیات نیست در آن ۱۱ ماه دیگر سال است. ما آن ۱۱ ماه را کار نداریم و فقط از این ۱ ماه توقع داریم که همه چیز را درست نماید که به حمدلله این کار را هم به خوبی تا به امروز انجام داده است.»
همین!


ببخشید، چند لحظه:از غیبت حدود یک ماهه عذرخواهی می کنم. آن هم نه از باب مهم بودن حقیر و این صفحه. بلکه به خاطر پیگیری برخی دوستان و این که چند بار آمدند و به روز نشده بود این جا. ان شاءالله جبران می کنم.


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این چند هفته لطف کردند.

محمود -- وبلاگ امضا82 -- وبلاگ الا ای عشق لبیک -- آقای خوب -- وبلاگ مرصاد -- ناشناس -- وبلاگ صدای عجیب -- وبلاگ روزمرگی -- وبلاگ گلچهره -- سیدمحمدباقر موسوی -- وبلاگ صراحت -- وبلاگ بیداریه -- وبلاگ اینجا می نویسم -- وبلاگ سرای اندیشه -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ حریم یاس -- گل یاس -- وبلاگ راه آسمانی -- وبلاگ آخرین گلبرگ گل یاس -- عطر سیب -- حامد -- وبلاگ یاران آسمانی -- ... -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- وبلاگ هیس...! -- پناه

۲۰ نظر ۲۴ بهمن ۸۷ ، ۰۰:۰۹
حسن میثمی

 سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی چهل و نهم-بها:6 دقیقه

بسم الله

محرم در 1430 (2)

از ماست که بر ماست

 

مشق شب:بگذار گناهانت بریزد. دوستشان داشته باش. اما با فکر! با عقل!(2)

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

سوگند به‌ خداوند! هر کس‌ ما را دوست‌ داشته‌ باشد، اگر چه‌ در دورترین‌ نقاط مانند دیلم‌ اسیر باشد، دوستى‌ ما براى‌ او مفید است. همانا محبت‌ ما گناهان‌ فرزندان‌ آدم‌ را از بین‌ مى‌برد، همان طور که‌ باد برگ‌ درختان‌ را مى‌ریزد.

بحار الانوار ، ج44 ، ص‌24

در قسمت اول بحث به وجود انحراف در مسیر پاک عزاداری های مردم کشورمان اشاره شد. اگرچه برخی از دوستان حتی وجود این انحراف را هم برنمی تابند، ما عجالتا بدون توجه به نظرات خوانندگان محترم، بحث را ادامه می دهیم و در آخر به جمع بندی نظرات می پردازیم. اما ادامه داستان؛ هر کدام از نهادهای مسئول چه قدر به وظیفه شان عمل کرده اند؟!

دیگران را سرزنش نکنیم
از تاثیر برنامه ریزی های استکبار جهانی و فرقه های ساختگی اش مانند وهابیت صرفنظر می کنیم. البته با علم به این که وهابیت اخیرا در گمراه کردن مردم دارد برنامه ریزی های جدی می کند. اما اجازه بدهید ابتدا به امر یک سوزن به خودمان بزنیم، جوالدوز به دیگران پیشکش!
پس برای دقیق تر کردن بحث، متولیان امر گسترش فرهنگ های عزاداری را -تا آن جا که ذهن ناقصمان یاری می کند- می آوریم و عملکردشان را -از دیدگاه حقیر البته- مورد بررسی قرار می دهیم.

1.جامعه دانشگاهی و دانشگاهیان:قشر عظیمی از جوانان کشور ما دانشجو هستند. خدا را شکر به لطف دانشگاه های پیام نور و امثالهم، زورکی هم که شده، جوان مردم می شود دانشجو. اما به موازات گسترش دانشگاه ها و دانشجوها، عدم تقویت و تحکیم تشکل های دانشجویی، باعث شده است که شاهد هیچ حرکت مشخص و معینی از هیچ تشکلی برای "جریان سازی" در امر عزاداری های عاشورا نباشیم. در این میان همایش های موردی و حرکت های مقطعی را فاکتور بگیرید. در خوب بودن این حرکات شکی نیست. اما از جامعه دانشگاهی کشور و تشکل های عظیم آن -با آن همه دبدبه و کبکبه- انتظاری فراتر از این می رود. کم کاری های بسیج دانشجویی، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، انجمن اسلامی دانشجویان و کانون های مختلف و متعدد -که به لطف نظام مقدس جمهوری اسلامی تعدادشان هم کم نیست- به هیچ وجه قابل قبول نیست. البته در این میان خودمان هم -که ادعای کار فرهنگی مان می شود- متهم می شویم. دممان گرم!

2.جامعه حوزوی:البته حرف زدن درباره اش یک کم ترس دارد. اما یا ما نمی ترسیم، یا نمی دانیم که باید بترسیم! به جرأت می توان گفت که نقش طلاب علوم دینی و حوزه های علمیه سراسر کشور -به عنوان متولیان اصلی گسترش دین و جلوگیری از بدعت ها و انحرافات- هر ساله دارد کم رنگ تر می شود. به موازات گسترش هیئت های بی نام و نشان -یا همان هیئت های داربستی- که هیچ بزرگتر و هیچ عالمی بالای سرشان نیست، فرهنگ های غلط عزاداری هم در حال گسترش و تعمیم در میان مردم است. حوزویان ما کم تر راضی می شوند که برای تبلیغ اسلام، "قم" را ترک کنند و به شهرهایشان برگردند. البته ارسال مبلغ در ماه های مبارک رمضان و محرم را در نظر داریم. اما واقعا با یک ماه و دو ماه، جنگ فرهنگی به پیروزی می انجامد؟
مسلما این رفتار مردم، ناشی از تغییر دیدگاه و سبک زندگی آنان است. در این میان حوزه های علمیه و عالمان دینی می توانستند و می توانند نقش مهمی را ایفا کنند. اما یا نمی خواهند، یا نمی خواهند!

3.سازمان تبلیغات اسلامی:شاید اگر قید اسلامی بودن این سازمان را بردارید، خیلی لطمه ای به آن وارد نشود. این سازمان با دادن مجوزهای بی حد و حصر برای تاسیس هیئات متعدد، خیانتی را مرتکب می شود که امروز به آن گسترش فرهنگ عزاداری عاشورا می گویند. ثبت کردن یک هیئت در این سازمان و گرفتن مجوز، خدا را شکر کم کم می رود که به روز شود.

4.ائمه جماعات(مساجد):مساجد در تغییر و تصحیح ذائقه مردم بسیار بسیار موثرند. این یک شعار نیست. موضوعی است که به آن نه تنها ایمان، بلکه یقین دارم. تجربه نشان داده است که در پیرامون مساجدی که امام جماعت با بسیج مسجد همکاری و همخوانی دارد(و بالعکس) و امام جماعت فعال و آگاه است، کم تر هیئت های خودجوش رشد می کند و مردم با توجه به تنوع برنامه های مسجد، برای عزاداری به مسجد روی می آورند. تغییر کاربری "مساجد" به یک "هیئت" ساده، این روزها موضوعی است که باعث شده است حتی در پشت یکی از مساجد اطراف ما -درست در پشت آن-، یک هیئت مستقل راه اندازی شود. خوب است. نه؟!

5.اصحاب رسانه:رسانه های مکتوب، دیداری، شنیداری و آنلاین تاثیر نسبتا بسزایی دارند. رادیو را دقیق اطلاع ندارم، اما برنامه های امسال تلویزیون به طور شدیدی بهبود پیدا کرده بود. تنوع برنامه ها و گرایش به پخش نوحه ها و شعرها و مراسم های موجه و اصل و نسب دار، خود در گسترش این فرهنگ بسیار موثر است. اگر درباره رسانه های مکتوب هم بخواهیم صحبت کنیم، باید با کمال تاسف خدمتتان عرض کنیم که "گشتیم، نبود!". ان شاءالله هر وقت رسانه مکتوب دار(!) شدیم درباره آن هم یک فکری می کنیم!
رسانه های آنلاین هم اخیرا به خوبی در حال رشد هستند و ویژه نامه های مختلف -و بعضا تکراری!- در سایت های مختلف، می تواند شروع خوبی باشد. البته در این میان می توان ادعا کرد که وبلاگ ها، سردمدار اصلی حرکت رسانه های آنلاین هستند.

ادامه دارد...

محرم
عکس از محمد آرمند/ طعم عسل


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

وحید -- ناشناس -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ صدای عجیب -- وبلاگ آخرین گلبرگ گل یاس -- وبلاگ طعم عسل -- وبلاگ گلچهره -- وبلاگ راه آسمانی -- وبلاگ لیوان خالی -- وبلاگ ما باید با هم حرف بزنیم -- سید محمدباقر موسوی -- علی ابوالفتحی -- وبلاگ ساعت شنی -- آرمیتا -- وبلاگ برای همیشه -- وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ صلیب نقره ای

۳۷ نظر ۲۱ دی ۸۷ ، ۰۱:۴۸
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی چهل و هشتم-بها:5 دقیقه

بسم الله

محرم در 1430 (1)

محرم 2009!

مشق شب:بگذار گناهانت بریزد. دوستشان داشته باش. اما با فکر! با عقل!

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

سوگند به‌ خداوند! هر کس‌ ما را دوست‌ داشته‌ باشد، اگر چه‌ در دورترین‌ نقاط مانند دیلم‌ اسیر باشد، دوستى‌ ما براى‌ او مفید است. همانا محبت‌ ما گناهان‌ فرزندان‌ آدم‌ را از بین‌ مى‌برد، همان طور که‌ باد برگ‌ درختان‌ را مى‌ریزد.

بحار الانوار ، ج44 ، ص‌24

محرم که می رسد، کار داربستی ها سکه می شود! هر کوچه و برزنی برای خودش تکیه و حسینیه ای علم می کند و قسمت یا تمامی یک خیابان را برای عزاداری سیدالشهدا می بندد. در این که گستره ی شوق عزاداری در مردم ما خیلی زیاد است شکی نیست. اما به واقع این سبک های عزاداری به ترکستان می رود یا کربلا؟!

تا بوده همین بوده...
از کودکی به یاد ندارم که عزای امام حسین(ع) در ماه محرم مورد استقبال عموم مردم قرار نگرفته باشد. حتی آن چه را هم که از پدرانمان شنیده ایم، نشان می دهد که قرن هاست که قلب ها برای عشقی چون اباعبدالله(ع) و 72 یار باوفا می تپد. مردم با پاک ترین نیات، هر جا که بتوانند یادی از سید شهیدان می کنند و دل هایشان را گره می زنند به شاه کربلا. اما چند سالی است که با تغییر ذائقه جوانان، کم کم شاهد این هستیم که -علی رغم علاقه وافر جوانان به عزاداری- سبک ها و شیوه ها جای خود را به محتوا می دهند. این مشکل، مشکلی نیست که بتوان به راحتی از کنارش گذشت. گرچه تغییر در شیوه های عزاداری، هیچ گاه خدشه ای به اصل ماجرا وارد نمی کند. تکثیر بی برنامه هیئات و تکایا (حداقل در تهران)، توجه بیش تر به ظواهر و مهم شدن حاشیه ها، فراموش کردن اصل هدف قیام عاشورا و... نمونه های بارزی از این انحراف شیوه هستند. انحرافی که امکان دارد در حوزه ی شخصی خیلی قابل توجه نباشد، اما در سطح اجتماع، تبعات نسبتا وحشتناکی دارد.

مشکل از کجاست؟
در این میان در نیت مردم هیچ شکی نیست. مردم در اصل می خواهند که ارادتشان را به مولایشان نشان بدهند. اما همان انحرافی که در بالا ذکر شد، گاهی باعث می شود که حتی پاک ترین انسان ها هم در دامی به نام "ظاهر بینی" گرفتار شوند و اصل ماجرا را فراموش کرده و حاشیه را دو دستی بچسبند.
در ماهیت ماجرا هم که کسی تردیدی ندارد. یعنی اصل عزاداری و بزرگداشت قیام عاشورا، یک حرکت مذهبی و توصیه شده و بسیار موثر است. پس با این تفاسیر، مشکل کار کجاست که کاروان عزاداری ما (حداقل در کشور ما) کم کم دارد از مسیر خود منحرف می شود و گاها به جاده خاکی می زند؟

مقصر یک نفر نیست
اگر استکبار جهانی و برنامه های جدی را که برای انحراف عقاید مردم می ریزد را کنار بگذاریم، به عوامل داخلی می رسیم. عواملی که قیام عاشورا را هر ساله منتشر می کنند آن را بر اساس زمانه بسط و گسترش اش می دهند. نهادهایی چون دانشگاه، حوزه، دولت،مسجد، بسیج و... متصدیان اصلی راهبری این جریانات در کشور ما هستند. تا این جا مسئله کاملا روشن و واضح است. اما اصل ماجرا هنوز باقی است.

می دانیم چه می خواهیم؟
مردم، به عنوان تاثیر پذیران این حرکت، می دانند که چه می خواهند. آن ها می خواهند ارادتشان را به امامشان ابراز کنند و با شرکت در مجالس مذهبی، خودشان، امامشان و در نهایت خدایشان را بهتر بشناسند. آن ها هدف را می دانند. اما مسیرشان کاملا روشن نیست. برای همین است که گاهی هم به خاکی می روند.
عزادار عصر ما برای امام حسین(ع) سینه می زند، اما نمی داند صدای بلندگوی هیئتش، زندگی را از همسایه بیمارش گرفته است،
عزادار عصر ما زنجیر می زند، اما زنجیرش با برخورد به خودروی همسایه، خودرو را غر می کند،
عزادار عصر ما تعزیه و تئاتر و نمایش خیابانی عاشورایی را می بیند، اما به جای این که حواسش به خودش باشد و از فرصت عزاداری استفاده کند، با تلفن همراهش فیلم می گیرد!
عزادار عصر ما تکیه برپا می کند، اما نمی داند که با برپا کردن این تکیه در میان خیابان، راه مردم را بسته است و برای چند روز مردم شهرش را در ترافیک و عذاب بیش تر قرار داده است.
تجارب مختلفی نشان داده است که روشن کردن این مسیر توسط عوامل مختلف، مورد پذیرش مردم قرار می گیرد. پس چه کار باید کرد؟ چه کسانی در چه لباس هایی کوتاهی کرده اند؟

ادامه دارد...

محرم2009
عکس از محمد آرمند/ طعم عسل


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

وبلاگ طعم عسل (عکس های موضوعی طعم عسل درباره محرم 1430) -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ کاغذ کاهی -- ... -- آرمیتا -- وبلاگ ما باید با هم حرف بزنیم -- وبلاگ یاران آسمانی -- وبلاگ مرصاد -- ناشناس -- وبلاگ برای همیشه -- وبلاگ صدای عجیب -- وبلاگ گلچهره -- سید محمدباقر موسوی -- وبلاگ راه آسمانی -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- وبلاگ آخرین گلبرگ گل یاس

۱۸ نظر ۱۴ دی ۸۷ ، ۰۱:۱۴
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی چهل و هفتم-بها:2 دقیقه

بسم الله

خیانت نکنید!

فتوا

 

مشق شب:اگر ازتان سئوالی پرسیدند، خیانت نکنید، لطفا!

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

خردمند کسى است که وقتى از او پند خواستند خیانت نکند.

تحف‌ العقول‌ ، ص239

-یک، دو، سه...ای بابا!...یک، دو، سه...! نمی شه!...

صدای شمارش پسربچه ای که در صندلی قطار مترو کنارم نشسته بود به علاوه خنده های بلند چهار دختر جوان که وضعیت خوراک گشت ارشادی ها داشتند، سوهان خوبی بود برای اعصابم. تا می آمدم حواسم را جمع کنم ببینم خبر درج شده در روزنامه می خواهد چه ببافد، پسربچه چشمانش را می بست و تا زور داشت آن ها را فشار می داد و با خودش آرام می گفت:«یک، دو، سه...خدایا! اَه...!...عمو!»

خیلی تعجب نکردم. احساس عمو بودن را خیلی قبل تر بچه های کوچک به من هدیه داده بودند. با آن که هیچ وقت عمو نبوده ام. حالا هم این پسر بچه رو به من کرده بود و من را عمو خطاب کرده بود. پسر شیرینی بود. دلم نیامد بخوابانم زیر گوشش:«جانم!»
-نمی شه!
-چی نمی شه عزیزم؟
-معلممون گفته از امروز بچه ی خوبی باش، من هم می خوام. تا میام یک، دو، سه بگم و بچه خوبی بشم و شروع کنم به خوب بودن، چشمام رو که باز می کنم این دخترها رو می بینم. معلممون گفته حرومه.

من که از یک طرف خنده ام گرفته بود و از طرف دیگر از این سئوال پیچیده فلسفی پسربچه سخت در شگفت بودم و دو زاری ام هم افتاده بود، به دخترها نگاه کردم. حالا دیگر خاطرات جذاب روزانه شان را –که فکر کنم این بار درباره گیرهای همان گشت ارشاد بود- تمام کرده بودند و زل زده بودند به من. منتظر بودند ببینند چه جوابی می دهم. من هم دستم را روی شانه سمت راست پسر قفل کردم و مردانه فشارش دادم. به پسر گفتم:«ببین پسرم! ببین! ایرادی ندارد. حلال حلال است. اما فقط ببین. درباره شان فکر نکن!»

از فتوای خودم خوشم آمد! اما فحش و بد و بیراه های دخترها و رفتن آن ها به نقطه ای دیگر نشان می داد که چندان به مزاقشان خوش نیامده است.
پسر دوباره شروع کرده بود:«یک، دو، سه...»


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

وبلاگ غیرطبیعی ها -- وبلاگ گلچهره -- وبلاگ ما باید با هم حرف بزنیم -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- وبلاگ مرصاد -- وبلاگ الا ای عشق لبیک -- وبلاگ نجوای شبانه -- وبلاگ کرشمه -- بی صدا -- وبلاگ نما -- وبلاگ لیوان خالی -- وبلاگ مذهب رندان -- وبلاگ حریم یاس -- وبلاگ ساعت شنی -- وبلاگ راه آسمانی -- ناشناس -- وبلاگ یادداشت های یک خبرنگار -- وبلاگ هیئت امام حسن مجتبی(علیه السلام) -- وبلاگ یاران آسمانی -- وبلاگ شب شعر عاشورایی

۲۰ نظر ۰۶ دی ۸۷ ، ۲۳:۰۵
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی چهل و ششم-بها:4 دقیقه

بسم الله

آیا ما از خدا طلبکاری داریم؟!

اشتباه گرفته اید آقا!

 

مشق شب:خدا؟...نمی شناسم!!(2)

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

آن‌ کس‌ که‌ بر حسن‌ اختیار خداوند توکل‌ و اعتماد کند [و به‌ قضا و قدر الهى‌ خشنود باشد] آرزو نمى‌کند در غیر حالى‌ باشد که‌ خداوند برایش‌ اختیار کرده‌ است‌.

تحف‌ العقول‌ ، ص236

تا یک شهادت به پست اهالی سیمای جمهوری اسلامی ایران می خورد، تمام فیلم های تولیدی شان را درباره خدا و پیغمبر می ریزند روی دایره. جدا از زمان پخش این فیلم ها در مناسبت هایی خاص -که البته نسبت به قبل خیلی بهتر شده است- تاثیر این تصاویر روی ملت بعضا نادیده گرفته می شود. تاثیری که مستقیم نیست، اما دیدها را کم کم عوض می کند. آن وقت ملت ما می شوند طلبکار حضرت باری تعالی! (نعوذ بالله)

عشق است فیلم ارزشی!(=معناگرا، محتوایی)
1.پسر خانواده -که پدرش حسابی مریض است و حتما هم دکترها باید از او قطع امید کرده باشند- دست به دعا می برد و به ثانیه نکشیده پدر شفا پیدا می کند. خدایا شکرت!
2.خانم خانه که با فوت همسرش حسابی در استیصال است هر آن که اراده کند می تواند روح پدر خانواده را در اجتماع کلی دود و صداهای قشنگ ببیند. جل الخالق!
3.مادر خانواده که از پسرش حسابی شاکی است، او را عاق(=نفرین) می کند و به چشم به هم زدنی با او تماس می گیرند و می گویند پسرت رفت زیر تریلی هجده چرخ.
(توضیح ضروری: این صحنه بیش تر در این فیلم ترکیه ای که اخیرا نشان می دهد و حسابی هم کمدی است نمایان است. فیلمی که به نظر من نه تنها اعتقادات مردم را تقویت نمی کند، بلکه آن ها را به سخره می گیرد.)
4.و...!

خدا! مگر خودت نگفتی بخوان مرا؟!
قسمت ساده و خوش بینانه ی ماجرا آن است که مردم این فیلم ها را می بینند و اعتقاداتشان خیلی زیاد و محکم می شود. اما اگر کمی نیک بنگریم(!) خواهیم فهمید که این حرف ها در قالب فیلم، فقط و فقط دارند ملت را عادت می دهند به طلبکار بودن از خدا. موضوعی که کم کم دارد در هیئت هایمان هم جای خود را باز می کند.
"تجربی کردن معنویات" یا "عینی ساختن ماوراء الطبیعه" امری نیست که بتوان آن را با این فیلم های آبدوغ خیاری به مردم نشان داد. اگر بخواهیم با همین روند پیش برویم مسلما در چند دهه آینده ملتی خواهیم داشت که از خدا و ائمه اطهار طلبکار می شوند و به خاطر دعاهایشان پیش خدا چرتکه می اندازند.
کم تر در فیلم هایمان، "قسمت"، "تقدیر"، "خواست خدا" و "عدم استجابت دعا" به تصویر کشیده شده است. مردم ما عادت کرده اند به این که تا خدا را صدا بزنند، خدا هم درخواست آن ها را اجابت کند.
البته در این میان باید آیه شریفه "ادعونی استجب لکم" را هم مد نظر گرفت. اما مشکل این جاست که برخی خدا را برای خودشان می خواهند.
موضوع به همین سادگی ها نیست. امیدوارم ملتمان بیش از این ها حواسشان جمع باشد و البته برنامه سازان صدا و سیما و صد البته "کارشناسان مذهبی" فیلم ها که چندی است حضور آن ها در فیلم های مذهبی مد شده است. در این جریان آن ها کم مقصر نیستند!

*نکته: این طور که فکر می کنم این موضوع، سوژه ی خوبی برای یک مقاله است. اما فکر می کنم تا همین حد کفایت کند. خودتان دیگر عواقب و ریشه ها و اثرات این مسائل را در ذهن های زیبایتان بسازید.


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

سایت نجوا -- ناراحت -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ لیوان خالی -- آرمیتا -- وبلاگ خیزران -- وبلاگ غیرطبیعی ها -- وبلاگ گلچهره -- وبلاگ ناگهان چقدر زود دیر می شود! -- وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ حیات خلوت -- وبلاگ مسیحای دل -- وبلاگ تخریبچی دوران -- وبلاگ مرصاد

۲۸ نظر ۲۲ آذر ۸۷ ، ۲۱:۲۱
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی چهل و پنجم-بها:3 دقیقه

بسم الله

انگار خدا را فراموش کرده ایم کلا!

خدا با ما قوم و خویشی ندارد

 

مشق شب:خدا؟...نمی شناسم!!

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

اى‌ بندگان‌ خدا! از خدا بپرهیزید [بترسید]، و بدانید که‌ هر کس‌ از خدا بپرهیزد [بترسد]، خداوند او را به‌ خوبى‌ از فتنه‌ها و آزمایش ها برآورد و در کارش‌ موفق‌ سازد و راه‌ حق‌ را برایش‌ آماده‌ کند.

تحف‌ العقول‌ ، ص234

گروه اول:
ما الآن عالی هستیم. یعنی حرف نداریم و آن هایی که قبل تر جای ما نشسته بودند هیچ نبودند. بالا بروید، پایین بیایید در کل تاریخ بشریت نظیرمان را پیدا نمی کنید. درگوشی هم بهتان می گوییم که احتمالا گروه دوم زیرآبمان را خواهد زد. از این رو برای جلوگیری از پس افتادن دست پیش می گیریم.
این گروه دوم خیلی خیلی [...] است و اصلا بچه های خوبی نیستند. اصلا هم باهاشان خوب نیستیم و هر وقت هم که اداره ی امور را در دستشان گرفته اند شکر زده اند به هر چه توانسته اند. خلاصه! سرتان را درد نیاوریم؛ ما الآن بهترینیم.

گروه دوم:
ما قبلا عالی بودیم. یعنی حرف نداشتیم و آن هایی که الآن سر جای ما نشسته اند هیچ هستند. بالا بروید، پایین بیایید در کل تاریخ بشریت نظیرمان را پیدا نمی کنید. در گوشی هم بهتان می گوییم که احتمالا قبل تر گروه اول زیرآبمان را زده است. از این رو برای کم نیاوردن و یک گام به پیش رفتن می گوییم: آیینه!
این گروه اول خیلی خیلی [...] است و اصلا بچه های خوبی نیستند. اصلا هم باهاشان خوب نیستیم و الآن هم که اداره امور را دستشان گرفته اند شکر زده اند به هر چه توانسته اند. ما قبلا خیلی خیلی بهتر بودیم. خلاصه! سرتان را درد نیاوریم؛ ما قبلا بهترین بودیم و در آینده هم بهترین تر خواهیم بود!

بزرگ جمع:(=کارشناس جمع، پیر مراد جمع، بابای جمع و...)
فضاى تبلیغاتى کشور، فضاى مطبوعاتى کشور، فضاى تبلیغات سیاسى کشور به هیچ وجه فضاى خرسندکننده‏ اى نیست. ما بایستى از اسلام براى عمل خودمان، براى رفتارهاى خودمان، براى موضع گیرى ‏هاى خودمان درس بگیریم و بدانیم بقاى نظام اسلامى، برکات الهى، تفضلات و رحمت الهى تا وقتى است که ما پایبند و مقید باشیم. خدا که با ما قوم و خویشى ندارد. بارها من عرض کرده ‏ام. بنى ‏اسرائیل همان کسانى هستند که خداى متعال در قرآن مکرر میفرماید: «اذکروا نعمتى الّتى انعمت علیکم و انّى فضّلتکم على العالمین». خدا بنى ‏اسرائیل را بر عالمین تفضیل داد؛ اما همین بنى ‏اسرائیل به خاطر اینکه لوس شدند، قدر نعمت خدا را ندانستند و کفران کردند، «کونوا قردة خاسئین»، «ضربت علیهم الذّلّة و المسکنة»؛ تبدیل شدند به این.
وقتى رحمت الهى براى ما پیش خواهد آمد که مواظب و مراقب خودمان باشیم؛ مراقب حرف زدنمان، مراقب اقدام کردنمان، مراقب تبلیغاتمان. این فضاى بى بند و بارى در حرف زدن، در اظهارات علیه دولت، علیه کى‏ به خاطر اغراض، این ها چیزهائى نیست که خداى متعال از این ها به ‏آسانى بگذرد. آن وقت کسانى خطا می کنند، خداى متعال «و اتّقوا فتنة لا تصیبنّ الّذین ظلموا منکم خاصّة»؛ بله این جورى است. بعضى از ظلم ها، بعضى از کارها هست که نتیجه و اثر آن دامن همه، نه فقط دامن آن ظالم را میگیرد؛ بر اثر رفتار یک عده‏اى که در گفتار خودشان، در عمل خودشان، در قضاوت خودشان ظلم میکنند. باید مراقب این چیزها بود. (+)


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

یه بیننده یا یه شنونده؛ شاید هم گوینده -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- وبلاگ گلچهره -- حدیث -- وبلاگ یه دختره!!! -- وبلاگ سوشیانس(عج) -- وبلاگ حیات خلوت -- وبلاگ لیوان خالی -- وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ آخرین گلبرگ گل یاس -- ناشناس -- وبلاگ صدای عجیب -- وبلاگ ساعت شنی -- وبلاگ کوله پشتی

۱۵ نظر ۱۶ آذر ۸۷ ، ۰۰:۴۰
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی چهل و چهارم-بها:1 دقیقه

بسم الله

این هفته تقویممان پر است؛ اما...

به تر!

 

مشق شب:زندگی همه ی ما که قرار نیست بهتر باشد...!

از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد زندگى‌ چه‌ کسى‌ از همه‌ بهتر است‌؟ فرمود:

کسى‌ که‌ مردم‌ را در زندگى‌ خود شریک‌ کند.

تاریخ‌ یعقوبى‌ ، ج2 ، ص215

این هفته کلی واقعه ی تقویمی داریم. شهادت جواد الائمه(علیه السلام)، سالروز ازدواج حضرت زهرا(سلام الله علیها) و امیر مومنان(علیه السلام) و... . هر کدامشان هم سوژه ی یک پست هستند. اما یک موضوع حسابی قلقلکم می دهد. یک سئوال که چند روز است در ذهنم بدجور بالا و پایین می شود.

یکم- تیتر یک اخبار این چند روزه است: "فاجعه انسانی در غزه هر روز شدت می گیرد."
*نکته: این که عرب هستند یا عجم، مسلمان هستند یا یهودی، سنی هستند یا شیعه... هیچ کدام فعلا در سئوال اهمیت ندارد.

دوم- از آن حضرت سئوال شد: زندگی چه کسی از همه بهتر است؟ فرمود:....
*نکته: آن بالا کاملش را بخوانید!

سوم- خوش به حال آن که زندگی اش بهترین است. یعنی مردم محله ی خودش که هیچ، مردم شهرش هم نه، مردم کشورش هم به کنار؛ مردم کل دنیا در زندگی اش شریک هستند.
*نکته مهم(سئوال اصلی): ما که نمی خواهیم زندگی مان بهتر باشد. پس همه را بیخیال می شویم و می چسبیم به یک لقمه نان حلال خودمان. بهتر است این طوری. نه؟!

چهارم- فرمود: کسی که مردم را در زندگی خود شریک کند.
*یادآوری: فکر کنم دینمان اسلام بود.


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- وبلاگ صدای عجیب -- وبلاگ صلیب نقره ای -- وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ ما باید با هم حرف بزنیم -- وبلاگ گلچهره -- وبلاگ راه آسمانی -- ناشناس -- وبلاگ ساعت شنی -- وبلاگ لیوان خالی -- وبلاگ یاران آسمانی -- وبلاگ آخرین گلبرگ یاس -- وبلاگ نمایندگی مجاز -- وبلاگ خیزران -- آرمیتا

۱۹ نظر ۱۰ آذر ۸۷ ، ۰۸:۴۴
حسن میثمی